|
Darham ، اینجا همه چی درهمه!!! 
| ||
|
لینک دوستان
|
لباسهای کثیف زن همسایه:
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب کشی کردند
روز بعد، ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش در حال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت: لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمی داند چه طور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس شویی بهتری بخرد.
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. زن جوان هربار که زن همسایه لباسهای شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: «یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!» مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم.
منبع:www.dhm.loxblog.com نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه [ ] [ ] [ farbod ]
|
|
| [ قالب وبلاگ : اسکین98 ] [ Weblog Themes By : skin98 ] | ||
تبادل
لینک هوشمند